Thursday, March 25, 2010

نشانه هاي ورود به دوران بزرگسالي

داريم بزرگ مي شويم كم كم، و از نشانه هاي بزرگ شدنمان اينكه برخلاف قبلا كه هر بار پايمان به كتاب فروشي مي رسيد، بار مي زديم از ترس قحطي، مجموعه ايي از كتابهايي كه گاها تلفظ اسمش هم برايمان صقيل بود، و فكر مي كرديم فقط با حمل و نقل و احتمالا خواندن بعضي از آنها آدم حسابي خواهيم شد، امروز بعد از چند ساعت پرسه زدن در لابه لاي كتابها و خنديدن به ريش آدمهاي بيكاري كه فرصت نوشتنش را داشته اند، كتاب ماهي سياه كوچولو را كه از كف دستمان هم كوچكتر است، زير بغل كه نه، مي گذاريم توي جيبمان و مفتخر به شكاري كه كرده ايم مي زنيم بيرون ....آري! ما بزرگ شدنمان هم مثل بقيه كارهايمان كمي معكوس بود.كمي فقط!

No comments:

Post a Comment