Thursday, March 25, 2010

دنيا بيستون است اما فرهاد ندارد، و آن تيشه هزار سال است كه در شكاف كوه افتاده است...مردم مي آيند و ميروند اما كسي سراغ آن تيشه را نميگيرد. ديگر كسي نقشي بر اين سينه ي سخت و ستبر نمي كند. دينا بيستون است و روي هر ستون عفريت فرهاد كش نشسته است. و هر روز پايين مي آيد و در گوشت نجوا مي كند كه شيرين دوستت ندارد و جهان تلخ مي شود...تو اما باور نكن. عفريت فرهاد كش دروغ مي گويد.زيرا كه تا عشق هست، شيرين هست

No comments:

Post a Comment